به نام عشق
روی دروازه ی قلبم نوشتم ورود ممنوع!
دل ، پریشان آمد گفتم بخوانش خواند وباز گشت .
امید ، مضطرب آمد گفتم بخوانش خواند وباز گشت .
آرزو ، با دلهره آمد گفتم بخوانش خواند وباز گشت .
عشق ، خنده کنان آمد گفتم خواندیش گفت من سواد ندارم!
+ نوشته شده در سه شنبه یکم آذر ۱۳۸۴ ساعت 20:19 توسط ShangoolS
|